یک بدنساز چه دغدغه هایی دارد؟
زندگی روزمره یک بدنساز با ماهیچههای بزرگ (مشکلات خرید لباس، نشستن در تئاتر، نیازمندیهای رژیمی خاص، نگاه افراد و …)
من بدنسازی را بهطور تفننی انجام میدهم و اگرچه من ماهیچههایم را بسیار بزرگ تصور نمیکنم، بااینحال بسیاری از افراد بر این باور هستند که ماهیچههای حجیمی دارم. من بدنسازی را در وزن ۶۳ کیلوگرم شروع کردم و اکنون به ۱۲۲ کیلوگرم رسیدهام.
پیدا کردن لباس با اندازه مناسب
لباس با سایز XXL برای من مناسب است. آستین لباسهای XXL برای من بسیار تنگ است و سرشانهها نیز نزدیک هستند. گردن ۵۳ سانتیمتری من نیز بهسختی در یقه اندازه میشود. بنابراین، مجبورم لباسهای خریداریشده را به خیاط برده و یا لباسهایم را همواره سفارش دهم.
پیدا کردن لباسهای راحتی برایم آسانتر است. بنابراین، همواره لباسهای گشاد خریداری میکنم و سعی میکنم تمام لباسهایم در حدود ۳% لایکرا داشته باشند.
سرویس بهداشتی و صندلی هواپیما
من همواره در مکانهای عمومی از سرویسهای بهداشتی معلولین استفاده میکنم، زیرا سرویسهای عادی بسیار کوچک هستند. در این سرویسها شانههایم با دیوار برخورد کرده و بههیچعنوان احساس راحتی نمیکنم.
صندلیهای هواپیما نیز از این قاعده مستثنا نیستند. تابهحال فردی را مشاهده نکردهام که از صندلیهای هواپیما رضایت داشته و از نشستن بر روی آنها لذت ببرد. اما این تجربه برای افرادی که در هواپیما در صندلیهای کناری من مینشینند، بسیار بدتر است. من همواره سعی دارم دستهایم را جمع کنم تا کمترین فضا را بر روی صندلی اشغال کنم. اما متأسفانه بازوهای من نیمی از صندلیهای کناری را نیز اشغال میکند.
بدنسازی سرگرمی پرهزینهای است
بهمنظور افزایش حجم، من باید روزانه ۸۰۰۰ الی ۱۰۰۰۰ کالری دریافت کنم. این میزان برای تأمین مواد غذایی یک خانواده چهارنفری کافی است. من در کنار وعدههای غذایی از مکملها و ویتامینهای متعددی نیز استفاده میکنم تا روند رشد را ادامه دهم. من مجموعهای از مکملها و ویتامینها را در محل کار و منزل دارم تا بتوانم بهطور مداوم از آنها استفاده کنم.
بهجز در مواقعی که در دوره افزایش حجم هستم (۴-۶ ماه که طی آن میتوانم از کربوهیدراتها بهاندازه کافی استفاده کنم)، خوردن غذا در رستوران بسیار دشوار است. بسیاری از غذاها سرشار از کربوهیدرات هستند و زمانی که غذای بدون کربوهیدرات سفارش میدهم، هزینه دو برابر میشود. بنابراین، روزهای یکشنبه را به آشپزی اختصاص داده و غذاهایی با سینه مرغ، استیک، دسرهای بدون کربوهیدرات و … تهیه میکنم.
من معمولاً در طی تمام مسافرتها پودر پروتئین به همراه دارم، اما اخیراً در طی سفر به سنگاپور با مشکل مواجه شدم. قیمت پروتئین در خارج از آمریکا بسیار گران است. برای تأمین پروتئین وی موردنیاز در مدت دو هفته اقامت در سنگاپور من در حدود ۲۰۰ دلار هزینه کردم.
در زمان نگارش این مقاله، من در سه باشگاه عضو هستم. برخی از باشگاهها ابزارهای بهتری دارند. برای مثال، باشگاه Equinox استخر فوقالعادهای دارد، Golds دستگاههای بسیار فوقالعادهای برای تمرینات پا دارد. بنابراین، عضویت در هر یک از این باشگاهها باهدف خاصی بوده است.
علاوه بر هزینه، بدنسازی به تعهد زمانی بسیار زیادی نیاز دارد. من هر دو ساعت یکبار باید غذا بخورم. در ساعات استراحت نهار، باید به باشگاه بروم و ساعت ۱۰ هر شب نیز باید بخوابم تا بدنم بتواند مدتزمان کافی برای ریکاوری داشته باشد. من هرگز شبها از خانه خارج نشده و به بار نمیروم، زیرا ممکن است ساعت خواب من مختل شده و این امر مانع از پیشرفت من شود. درنتیجه، من مدتزمان کمی را با همکارانم سپری کرده و دوستان اندکی دارم…. اما شاید بتوانیم این موضوع را به درونگرا بودن من نیز ارتباط دهیم.
رفتار افراد با بدنسازان متفاوت است
افراد واکنشهای متفاوتی به اندام من نشان میدهند. برخی افراد از من هراس دارند، برخی از افراد اطلاعات و توصیههایی در مورد رژیم غذایی و تمرین از من دریافت میکنند. برخی افراد سؤالاتی نظیر استفاده از استروئیدها یا هورمون رشد میپرسند. حجم ماهیچههای من آنقدرها هم زیاد نیست، اما برخی افراد تصور دارند که از روشهای ناسالم برای دستیابی به اهدافم استفاده کردهام.
حداقل یکبار در هفته فردی ناشناس در خیابان از من در مورد میزان اسکوات یا پرس سینه سؤال میپرسد. برخی افراد نسبت به من رفتار خشونتآمیزی نشان میدهند. برای مثال، چندی پیش در یک مرکز خرید بودم و ناگهان فردی پشت بازوی من را با دست گرفت و از من پرسید که آیا تابهحال MMA انجام دادهام یا خیر.
واکنش افراد در خارج از ایالاتمتحده بسیار عجیب است. برخی افراد من را هالک یا آقای T صدا میزنند. به خاطر دارم که یکبار در هنگکنگ برای خرید وارد مغازهای شدم و خانم فروشنده از دیدن من ترسید و ادعا کرد که تابهحال فردی بهاندازه من ندیده است. برخی افراد از من میخواهند تا در کنار آنها بایستم تا با من عکس بگیرند. احساس میکنم یک مجسمه یا حیوان هستم.
روابط عاشقانه یک بدنساز
درگذشته من در طی قرار ملاقات با دوستانم به سینما، کوهنوردی و کافیشاپ میرفتیم. اما امروزه بسیاری از افرادی که با آنها آشنا میشوم از افراد داخل باشگاه هستند و رابطه ما بیشتر از آنکه یک رابطه عاشقانه باشد، رابطه یک مربی و ورزشکار است، زیرا آنها همواره به دنبال کسب اطلاعات و دریافت توصیه هستند.
احساس میکنم تعداد روابط عاشقانه من از زمانی که من بدنسازی را شروع کردهام، بیشتر شده است.
افراد اغلب از من میخواهند تا در بلند کردن وسایل سنگین به آنها کمک کنم، اما من بر این باور هستم که کارهای دیگری نیز میتوانم انجام دهم و صرفاً نباید به خاطر توانایی وزنیام به سراغ من بیایند.
نتیجه نهایی
من بسیاری از جوانب منفی بدنسازی را در این مقاله با شما در میان گذاشتم، اما شاید بپرسید که چرا باوجوداین دشواریها به این روند ادامه میدهم.
افزایش حجم باعث خوشحالی من میشود.
به نظرم برای بسیاری از افراد، خوشحالی دلیل بدنسازی نباشد، اما برای من ساده است. زمانی که حجم ماهیچههای کمتری داشتم، بسیار ضعیف بودم. مسیر بسیار درازی را در پیش رو دارم، اما احساسی که امروز در مورد خودم دارم، بسیار بهتر از احساس گذشتهام است و من دیگر به خاطر بدنم ناراحت نیستم.
افزایش حجم منجر به افزایش اعتمادبهنفس من شده است. دیگر آن فرد ضعیف نیستم و زمانی که صحبت میکنم، افراد به من گوش میدهند.
زمانی که جثه کوچکتری داشتم، معمولاً افراد نسبت به من زورگویی میکردند. اما اکنون اگر شب بهتنهایی در پیادهروی خیابان قدم بزنم، افراد از من دور میشوند. افرادی که من را نمیشناسند از من هراس دارند.