آيا قهر و آشتی منجر به تقويت روابط ميشود يا خير؟واكاوی قهر كردن از منظر روانشناسی
مطمئناً اين ابهام هر كسي را آزار ميدهد. آيا اين قبيل رفتارها ميتوانند نقش تربيتي داشته باشند؟ قطعاً در پس هر رفتاري، منطقي نهفته است، اما اگر حق با ما هم باشد، آيا ميتواند ما را به نتيجه دلخواه نزديك كند؟ آيا ميتوان گفت با اين واكنش حال ما، مخاطب و رابطهمان بهبود مييابد و بهداشت روانيمان بالا ميرود؟ شايد اگر آن دوست درباره ناراحتي خود صحبت كند حرفهايتر باشد! نظر شما چيست؟
پرخاشگران پلهاي ارتباطي خود را ميشكنند
كساني كه در اين چرخه رفتاري قرار دارند معمولاً پس از پرخاشگري يا قهر كردن، با احساس گناهي كه تجربه ميكنند، پشيمان شده و خود را سرزنش ميكنند، بنابراين براي فائق آمدن بر اين چرخه معيوب پا را پيش گذاشته و براي آشتي كردن اقدام ميكنند. حال اگر اين رفتارها ادامه يابد چه اتفاقي خواهد افتاد؟
افزودن تنفر و كينه به جعبه هيجانات منفي
افرادي كه منفعل يا بيتفاوت هستند ترجيح ميدهند احساسات منفي خود را سركوب كنند. آنها معتقدند خودخوري بهترين راهحل است، بنابراين حتي اگر ناراحت يا عصباني شوند، صحبتي نميكنند. در بسياري از مواقع حتي به ظاهر لبخند ميزنند، اما احتمالاً درونشان غوغاست و انرژي رواني زيادي را از دست ميدهند. اين افراد به دليل ترس از ناراحت كردن ديگران، تنهايي و طرد شدن حتي مخالفت هم نميكنند، چه برسد به قهر كردن! بنابراين دچار خشمهاي فرو خورده و بيماريهاي روان تني ميشوند. البته هستند كساني كه در سايه آموزههاي معنوي صبر پيشه ميكنند ولي از حق خود نميگذرند. گاهي فرد
به دليل عدم مهارت يا توانايي كافي در بيان موضوع با ارائه سرويسهاي افراطي به مخاطب براي جلب رضايت او (حتي اگر حق با خودش باشد) رابطه را آغاز و آشتي ميكند. عدهاي ديگر از افراد هستند كه نميخواهند خشم خود را مستقيم نشان داده يا نميدانند مهارت آن چيست. پس ترجيح ميدهند احساسات منفي خود را به صورت غيرمستقيم نشان دهند. آنها معتقد هستند كه با ابراز غيرمستقيم ناراحتي خود، حال مخاطب را جا ميآورند!
رفتارهاي پرخاشگرانه – منفعلانه
به نظر ميرسد حتي اگر قهر كردن در اين سبك منطقي باشد، باز هم طرف مقابل از دليل اين رفتار آگاه نشده و كماكان دچار ابهام است. برخي از افرادي كه در اين الگو قرار دارند معتقد هستند كه با بيمحلي به مخاطب ميتوانند به خواستههاي كوتاه يا بلندمدت خود برسند.
در روابط بين پدر و مادر با فرزند هم اين رفتار يك مانع ارتباطي تلقي ميشود. اينچنين واكنشهايي نيز مانند تنبيه فيزيكي، روابط عاطفي بين والدين و كودكان را متزلزل كرده و به هيچ وجه نميتواند نقش تربيتي داشته باشد، بنابراين رفتارهايي كه جنبه پرخاشگرانه يا پرخاشگرانه منفعلانه دارند، تأثيري جز دگرگوني چارچوب روابط و به هم خوردن حرمتها نخواهد داشت. ماحصل آشتي كردن پس از اين كشمكشها با اين شعر تكميل ميشود: ظرف زيبايي شكست، بندش زدند/ ظرف شد ولي زيبا نشد
مهارت برقراري ارتباط سالم، مديريت خشم و رفتار با جرئت
افرادي كه بر اساس اين الگو رابطه برقرار و زندگي ميكنند، به سركوبي يا خودخوري هيجاني اعتقادي ندارند و آنقدر محكم و با اعتمادبه نفس هستند كه راجع به آزردگي و خشم خود به راحتي صحبت ميكنند و حتي مسئوليت اشتباه خود را ميپذيرند. اين رفتار كه نقش بسيار مهمي در تربيت فرزندان دارد به كودكان كمك ميكند به جاي متوسل شدن به زور، دعوا و لجبازي، صحبت كردن درباره مشكلات را فراگيرند و اين مهارت را نهادينه كنند. ميتوان گفت والديني كه از سبك رفتاري بدون جرئت استفاده ميكنند فرزنداني تربيت ميكنند كه يا پرخاشگر هستند يا منفعل يا پرخاشگر منفعل. پس در تمامي روابط خود از واكنشهايي مثل قهر و آشتی به كرات استفاده خواهند كرد، بنابراين به جاي قهر، آشتي، ابهام و آزردگي در روابط و پاك كردن صورت مسئله، از ابزارهاي مهارتي خود استفاده کرده و به دنبال راهحل باشيم. قبل از هر رفتار مخرب به پيامد عمل خود فكر كنيم.
*مازيار جلوه-روانشناس باليني