به طور كلی آمار زنان بستری در بیمارستان‌های روانی، هر سال در انگلستان حدود ۴۰ درصد بیشتر از مردان است. آمار منتشره توسط گروه بهداشت و تامین اجتماعی (DHSS) نشان دهنده آن است كه میزان تفاوت موجود در توزیع ارقام پذیرش دو جنس در بیمارستان روانی، دركلیه طبقه‌های تشخیصی یكسان نیست. با بررسی جدول ۵ ملاحظه می‌شود كه فی‌المثل در رابطه با بیماری اسكیزفرنیا، نسبت‌های بستری شدن در هر دو جنس كم و بیش یكسان و مانند همدیگر است. بیشترین تفاوت‌های جنسیتی «پسیكوز افسردگی» و «پسیكونوروزها» شانس بستری شدن زنان حدود دو برابر مردان است، توجه كنید كه این طبقه اخیر شامل كسانی است كه افسرده روان‌نژند تشخیص داده شده‌اند. علت اینكه در طبقه «سایر بیمار‌ی‌ها» هم نسبت زنان بسیار بیشتر است؟ آن است كه در این طبقه بیماران افسرده‌ای قرار دارند كه روان پزشك نوع روان نژند یا روان پریش بودن افسردگی آنها را مشخص نكرده است، و این احتمالاً علت اصلی ازدیاد زنان در این طبقه محسوب می‌گردد. در آن طبقات تشخیصی هم كه تعداد مردان بیشتر است، مثل پسكوزهای الكلی و وابستگی دارویی، تعداد كل بیماران مرد بستری شده بسیار كمتر از آن است كه بتواند فزونی زنان در طبقات دیگر را جبران كند. بنابراین به نظر می‌رسد تفاوت عمده بین دو جنس در این باره، آشكارا مربوط به نسبت بسیار بیشتر افسردگی در زنان باشد.

جدول ۱ـ تعداد پذیرش بیمارستان‌های روانی انگلستان در سال ۱۹۷۷ برای هر صدهزار نفر جمعیت با توجه به جنسیت و نوع تشخیص
جدول ۱ـ تعداد پذیرش بیمارستان‌های روانی انگلستان در سال ۱۹۷۷ برای هر صدهزار نفر جمعیت با توجه به جنسیت و نوع تشخیص
جدول۲ـ آمار پذیرش بیمارستان‌های روانی برای هر صدهزار نفر جمعیت با توجه به جنسیت و وضعیت تاهل در انگلستان و ولز، ۱۹۷۳
جدول۲ـ آمار پذیرش بیمارستان‌های روانی برای هر صدهزار نفر جمعیت با توجه به جنسیت و وضعیت تاهل در انگلستان و ولز، ۱۹۷۳

همانطور كه در مورد سایر متغیرهای اجتماعلی دیده می‌شود، برای استنباط تفاوت‌های بنیادی در این مورد هم استناد صرف به آمار پذیرش‌های بیمارستانی به عنوان شالوده اساسی داده‌ها خطرناك است. بهر حال سایر شاخص‌های مربوط به حالت‌های روانی (همچون بیماران سرپایی، بیماران روزانه، ویزیت‌های فوریتی و خانگی روان پزشكان، مشاوره با پزشكان عمومی و نیز نتایج حاصله از زمینه یابی‌های اجتماعی) جملگی نشان می‌دهند كه مشكلات روانی در زنان پیش از مردان است. خود این مساله موضوعی غیر عادی است چرا كه تقریباً در سایر اشكال انحراف‌هایی كه به طور منظم ثبت شده‌اند، تعداد مردان به طور قابل توجهی زیادتر است.مثلاً در جنایت سرقت، مشروب‌خواری سوء مصرف مواد مخدر ، انحراف‌های جنسی، تمام اشكال بدرفتاری و حتی خودكشی تعداد مردها بیش از زنان است. مساله مربوط است به تعریف كلی موضوع در هنگامی كه تفاوت‌های جنسیتی مورد توجه و ملاحظه‌اند. اگر تمامی اشكال انحراف بر روی یك شاخص كلی اندازه‌گیری جمع شوند، به یقین مردان منحرف‌تر از هر دو جنس خواهند شد. گاه اتفاق می‌افتد كه موضوع موردعلاقه ما شكلی از انحراف است كه برچسب بیماری روانی بر آن خورده وشاید این طبقه منحصر به فردی است كه در آن زنان برجسته‌تر از مردان باشند.

● تبیین‌های مربوطه به تفاوت‌های جنسیتی در بیماری‌های روانی

با این فرض كه تفاوت‌های جنسیتی در اختلاف روانی مساله‌ای واقعی بوده و امری ساختگی نیست كه در اثر اعتماد زیاد به آمار بیماران بستری كسب شده باشد، و اگر لحظه‌ای موضوع تعریف و طبقه‌بندی‌های انحراف را كنار بگذاریم محتمل‌ترین تبیین‌ها درباره تفاوت‌های موجود در دو جنس كدامند؟ دو تبیین كاملاً متفاوت در این مورد وجود دارد كه به ترتیب مورد بررسی قرار خواهیم داد: تبیین اول مربوط به مبانی زیستی تفاوت‌های جنسیتی می‌باشد و تبیین دوم نقش‌های جنسی مردانه و زنانه‌ای را مطرح می‌كند كه از سوی جامعه برای مردان و زنان وضع شده‌اند. یك تبیین سوم هم وجود توضیحی مفید در مورد تفاوت‌های موجود در میزان بیماری‌های روانی در دو جنس باشد، باید بافت اجتماعی را به وضوح و به شكلی ثابت مورد نظر قرار دهد.

منبع:آفتاب